تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان انجمن ادبی مولانا سنگان و آدرس anjomanmolana.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.
شرح بخش ۱۱۸
دفتر اول
زن چو دید او را که تند و توسنست
گشت گریان گریه خود دام زنست
مولانا در ادامه محددا به حکایت زن و شوهر ومجادلات ان دو در این حکایت مراجعه میکند و طبق مشرب خویش اموزه های عرفانی را در غالب این حکایت به مریدان عنایت می نماید
زن به محض مشاهده خشم شوهر شروع به گریه کردن نمود زیرا گریه بزرگترین سلاح جنس مونث در جلب توجه دیگران در نیل به مفصود است
************************
گفت از تو کی چنین پنداشتم
از تو من اومید دیگر داشتم
خانم خطاب به شوهرش گفت من که چنین پنداشتی نسبت به تو نداشتم فقط انتظار و مقصد من در جلب رضایت و سازش تو بود
*****************************
زن در آمد ازطریق نیستی
گفت من خاک شماام نی ستی
زن رل صلاح و مظلومیت را پیش گرفت و گفت من خاک پایت هستم نه یک خانم حاکم و بزرگ
****************************
جسم و جان و هرچه هستم آن تست
حکم و فرمان جملگی فرمان تست
جسم و روح و تمام هستی من از ان توست امر و حکومت و هر چه هست منقاد فرمان توست
***************************
گر ز درویشی دلم از صبر جست
بهر خویشم نیست آن بهر تو است
لذا اگر از بینوایی صبرم طاق شد بلز هم بخاطر تو بود نه دیدن خودم
*********************************
تومرا در دردها بودی دوا
من نمیخواهم که باشی بینوا
تو درمان تمامی دردهای من بودی و هیچگاه تنگدستی تو را نمیخواهم ببینم
*****************************
جان تو کز بهر خویشم نیست این
از برای تستم این ناله و حنین
جان و سر و بزرگی را که خواهانم اصلا در نیل مرادم نیست بلکه تمامی شکوه من فقط بخاطر توست
***************************
خویش من والله که بهر خویش تو
هر نفس خواهد که میرد پیش تو
هستی من بخدا سوگند که بخاطر هستی توست و هستی من مایل است خویش را فدای تونماید
****************************
کاش جانت کش روان من فدا
از ضمیر جان من واقف بدی
ای کاش ضمیر توکه من بقربانش گردم از باطن من اگاهی داشت
************************************
چون تو با من این چنین بودی به ظن
هم ز جان بیزار گشتم .هم ز تن
اکنون که گمان تو نسبت به من اینگونه است من از جان خویش سیر شدم و تن نیز برای من ارزشی ندارد
**************************
خاک را بر سیم و زر کردیم چون
تو چنینی با من ای جان را سکون
لذا خاک را بر تمام ثروت دنیا زدم اگر قرار است توچنین گمانی نسبت به من داشته باشی
********************************
توکه در جان و دلم جا میکنی
این قدر از من تبرا میکنی؟
حال که تو اینقدر در تار و پود من ریشه دوانیده ای چرا از من گریزانی؟
************************************
تو تبرا کن که هستت دستگاه
ای تبرای ترا جان عذرخواه
ایرادی نیست تو از من تبری بجو حال که قدرتمندی من همان بیزاری تو را خریدارم و نسبت به ان تواضع میکنم
**********************************
یاد میکن آن زمانی را که من
چون صنم بودم تو بودی چون شمن
فقط فراموش نکن که در گذشته چطور من بت تو بودم و تو مانند یک بت پرست بودی
******************************************
بنده بر وفق تو.افروخته است
هر چه گویی پخت.گوید .سوخته است
من در متابعت تو شعله ورم .تو هر چه بگویی همان است اگر بگویی این پخته است من در تایید یک گام جلوترم و خواهم گفت او سوخته است
***********************************
من سپاناخ تو با هرچم پزی
یا ترشبا یا که شیرین میسزی
خانم گفت من مانند سبزی اسفناج کاملا مطیع تو هستم میتوانی با من شوربای ترش یا شوربای شیرین با من بپزی
********************************
کفر گفتم نک بایمان آمدم
پیش حکمت از سر جان آمدم
من هنگام شکوه کردن در واقع به کفر دچار شدم حال که بیدار گشتم حقیقتا به ایمان رسیدم و با تمام وجود تابع حکم و امر تو گشتم
*******************************
خوی شاهانهٔ ترا نشناختم
پیش تو گستاخ خر در تاختم
من نسبت به مرام شاهانه تو بی معرفت بودم و به تبع ان گستاخی میکردم
********************************
چون ز عفو تو چراغی ساختم
توبه کردم اعتراض انداختم
از انجاییکه گذشت تو همچون چراغی روشنگر مسیر من هست از افعال گذشته خویش توبه کردم و دیگر معترض نیستم
*********************************
مینهم پیش تو شمشیر و کفن
میکشم پیش تو گردن را بزن
این شمشیر وکفن را اماده کردم و در اختیار تو میگذارم حال اختیار با توست میتوانی گردنم را بزنی و من را قربانی خویش نمایی
************************************
از فراق تلخ میگویی سخن
هر چه خواهی کن ولیکن این مکن
ایا از جدایی و طلاق صحبت میکنی؟ هر فعلی که میخواهی مختاری انجام بده ولی از جدایی صحبت نکن
************************************
در تو از من عذرخواهی هست سر
با تو بی من او شفیعی مستمر
در نهان تو حسی زیبا هست که جلوتر از من به شفاعت برمیخیزد و او ضامنی مداوم است
***********************************
عذر خواهم در درونت خلق تست
ز اعتماد او دل من جرم جست
این شفیع در ضمیر باطنی تو همان خلق کریمانه توست ومن نیز به پشت گرمی ان اخلاق نیک به خود اجازه گناه داده ام
*******************************
رحم کن پنهان ز خود ای خشمگین
ای که خلقت به ز صد من انگبین
ای وجود مقدسی که بنا بر تعدی و زشتی افعال من به خشم امده ای ترحمی نما زیرا اخلاق تو از صد من عسل شیرین تر است
******************************
زین نسق میگفت با لطف و گشاد
در میانه گریهای بر وی فتاد
زن مرد عرب بدین ترتیب با محبت و تبسم و عشق با شوهرش سخنها میگفت و در لابه لای کلامش گریه ای بر او غالب گشت
*****************************
گریه چون از حد گذشت و های های
زو که بی گریه بد او خود دلربای
ناله و زاری وی از حد طبیعی خارج گشتو طرف مقابل را متاثر میساخت در حالیکه بدون گریه نیز دلها را مغلوب میساخت
***********************************
شد از آن باران یکی برقی پدید
زد شراری در دل مرد وحید
باران سیل اسا اشک زن برقی از تحول در مرد ایجاد نمود و موجب شعله ور شدن احساسات مرد یکتای در قناعت شد
*********************************
آنک بندهٔ روی خوبش بود مرد
چون بود چون بندگی آغاز کرد
ان خانمی که در شرایط عادی قادر است با زیبایی خویش شوهرش را جذب نماید حال که لطافت در بیان و اظهار بندگی می نمود بخوان تو حدیث این مجمل را
*************************************
آنک از کبرش دلت لرزان بود
چون شوی چون پیش تو گریان شود
بعنوان مثال اگر از کسی در حالت تکبر دل تو را به لرزش اورد چگونه خواهد کرد ؟
انگاه که دست به التماس و عجز زند
*****************************
آنک از نازش دل و جان خون بود
چونک آید در نیاز او چون بود
مثال دیگر انکه اگر عشق ادمی عشوه نماید دل را گرفتار کند حال اگر او اظهار نیاز نماید چه خواهد شد
*********************************
آنک در جور و جفااش دام ماست
عذر ما چه بود چو او در عذر خاست
مثلا اگر از کسی بواسطه تعدی و ظلمش گرفتار گردیم حال اگر او به تضرع وپوزش بیفتد چه حالتی بوجود خواهد امد؟
******************************
زین للناس حق آراستست
زانچ حق آراست چون دانند جست
زینت ها عطا و نعمت حق هست و ادمی قدرت رهایی از انچه حضرت حق و صانع مطلق عنایت نموده چطور میتوان رهایی حاصل نمود؟
مسایل السلوک
خداوند کریم در قران در سوره مبارکه ال عمران میفرماید
زین للناس حب الشهوات من النسا و البنین و القناطیر المقنطره من الذهب....
خداوند زینت داده دوستی خواهشات نفس از جمله میل به به جنس مخالف و فرزتد و پول و طلا و اسب های نشانه دار و مزارع کشاورزی و املاک گوناگون
*****************************
چون پی یسکن الیهاش آفرید
کی تواند آدم از حوا برید
خدای مهربان در کلام خویش در ایه ۱۸۹ سوره اعراف به سکون و ارامش مرد در جوار زن اشاره فرموده است حال چطور حضرت ادم قادر است از حوا ببرد
توضیح
هو الذی خلقکم من نفس واحد و جعل منها زوجها لیسکن الیها..
او خدایی است که شما را از نفس واحد افرید و همسران شما را موجب ارامش تان...
***************************************
رستم زال ار بود وز حمزه بیش
هست در فرمان اسیر زال خویش
رستم زال که نماد شجاعت است اگر فرضا از حمزه دلیر و بزرگ بیش باشد
او در فرمان عجوزه خویش گرفتار است
***********************************
آنک عالم مست گفتش آمدی
کلمینی یا حمیرا میزدی
حضرت سید عالم که تمامی خلقت طفیل وجود است و همگان از نفس قدسی ایشان وجد و ذوقی حاصل مینمایند
خطاب به ام المومنین صدیقه میگوید ای گل سرخ من با من سخن بگو تا ارام گیرم
************************************
چونک دیگی حایل آمد هر دو را
نیست کرد آن آب را کردش هوا
حال چرا این اتفاق افتاد چون میان اتش و اب دیگی حایل گردید و همین حجاب موجب گردید تا اتش اب را بجوش دراورد و نهایتا بوسیله بخار به هوا بفرستد
*******************************
ظاهرا بر زن چو آب ار غالبی
باطنا مغلوب و زن را طالبی
لذا گر چه ظاهرا مرد جنس برتر است و بر زن غالب
ولی در باطن امر مغلوب و طالب وی است
**********************************
این چنین خاصیتی در آدمیست
مهر حیوان را کمست آن از کمیست
پس ادمی را این ویژگیها هست حال مرد و یا زن هر یک بنا به مقتضیات جنسی خویش غالب و مغلوب اند و ان بسته به شرایط است و نقش حجاب در این بسیار عمیق و تاثیرگزار است
پایان بخش ۱۱۸
نظرات شما عزیزان:
| |
وب : | |
پیام : | |
2+2=: | |
(Refresh) |
خبرنامه وب سایت:
آمار
وب سایت:
بازدید دیروز : 15
بازدید هفته : 273
بازدید ماه : 490
بازدید کل : 14281
تعداد مطالب : 125
تعداد نظرات : 1
تعداد آنلاین : 1
![]() |
![]() |
![]() |
![]() |
|
![]() |
|
||
![]() |
![]() |
![]() |
